مقدمه
با پیشرفت تکنولوژی، دنیای کسب و کار دچار تحول بسیار زیادی شده است. با پیشرفتهای چشمگیر در دنیای مجازی، بسیاری از کسب و کارها تمرکز خود را بر مقیاسپذیری و موارد دیگر معطوف کردهاند که باعث میشوند اصطلاحات «استارت آپ» و «اسکیل آپ» محبوبیت پیدا کنند. در اینجا ما به شما میگوییم که استارت آپها و اسکیل آپها چه چیزی هستند.
اسکیل آپ:
شرکتی است که توانسته مدل کسب و کار خود را به یک مدل تکرارپذیر تبدیل کند و تطابق محصولاتش با نیازهای بازار را تایید کرده و به این اطمینان رسیده است که مدل اقتصادی در ابعاد کوچک جواب میدهد و اگر ابعاد را بزرگتر کند باز هم روند اجرا شده توسط آن، جواب خواهد داد.
استارت آپ:
شامل گروهی از افراد است که برای اثبات اینکه یک مدل کسب و کار نوآورانه از نظر اقتصادی جواب میدهد تلاش میکنند. این افراد سعی در شناسایی بازار ، ساخت محصولی مطابق با نیاز بازار و پیدا کردن مشتری برای آن یا اصطلاحا سعی در ایجاد بازار کشش دارند.
در ادامه تفاوتهای میان این دو عبارت را با یکدیگر بررسی خواهیم کرد.
۱. تطابق محصول با نیاز بازار
اسکیل آپ توانسته تا میزان قابل قبولی به تطابق محصول با نیاز بازار دست پیدا کند. این موضوع در حالی است که استارتاپ در تلاش برای درک این تطابق، با مواردی مانند شناخت مشتریان احتمالی، نیازهای آنان، ویژگی هایی که در محصول باید باشد و موارد این چنینی میباشد.
اسکیل آپ ها، توانستهاند کارکرد و مدل کسب و کار را از نظر اقتصادی در ابعاد کوچک به شیوه ای پایدار برای خود اثبات کنند. در واقع اسکیل آپ میداند که در ازای چند میلیون سرمایه ی تزریق شده به کسب و کار تا چند میلیون بازگشت سرمایه خواهد داشت. بدست آوردن این نسبت برای گسترش کسب و کارها بسیار مهم است زیرا به برنامه ریزی در جهت توسعه و گسترش کار در ابعاد بزرگتر کمک خواهد کرد.
این در حالی است که یک استارت آپ نمیداند که در ازای پرداخت هزینه چقدر بازگشت سرمایه خواهد داشت. بنابراین بخش زیادی از سرمایه ای که دارند صرف آزمون و خطا و کشف کردن اینکه کدام کار جواب میدهد خواهد شد. پیدا کردن روش درست برای بازگشت سرمایه و راه درست کسب و کار زمان زیادی از شما میگیرد پس باید در این مسیر صبور باشید.
۲. تیم و مدیریت
در ابتدای راه اندازی یک کسب و کار که تیم کوچک است و اعضای کمی دارد، افراد وظایف متعددی را انجام میدهند تا به اصطلاح همه فن حریف شوند. اما زمانی که یک استارت آپ به اسکیل آپ تبدیل میشود و کسب و کار از نوآوری به اجرای امور روزانه حرکت میکند، تعداد اعضای تیم بیشتر میشود.
شرکت تازه تاسیس باید بخشهای تخصصی با کارکنان مجرب و با سابقه در هر حیطه ی خاص داشته باشد تا بتواند کار را توسعه دهد. بنابراین استخدامها تخصصیتر خواهد شد و افرادی به تیم اضافه میشوند که مسئولیت و نقش مشخص داشته باشند.
مدیریت یک تیم استارتاپی کوچک توسط یک نفر انجام میشود ولی وقتی تعداد اعضای تیم بالاتر برود این کار عملی نیست. در نتیجه لایههای مختلف مدیریتی در اسکیل آپ ایجاد میشود و هرم سازمانی حکم فرما میگردد. همچنین، از آنجایی که یک کسب و کار نهاد انسانی است و مهمترین سرمایه آن نیروی انسانی میباشد و هر فرد سلایق، دیدگاهها و انتظارات متفاوتی دارد؛ اگر مدیریت درست و اصولی در شرکت وجود نداشته باشد موجب میشود که جریان کار از یک بخش و یا از یک کارمند به کارمند دیگر دچار مشکل شود و میان آنها درگیری ایجاد شود.
به همین سبب زمانی که یک استارت آپ به اسکیل آپ تبدیل میشود معمولا کسی که مدیریت آن را بر عهده داشته، از سمت مدیریت کنار میرود تا سکان کسب و کار به دست فردی که تجربه ی مدیریت در کسب و کارهای بزرگتر را داشته سپرده شود. در این حالت، بنیانگذاران میتوانند امور اجرایی و نظارتی را به مدیران واگذار کنند و خودشان به توسعه کسب و کار و ارتقای مداوم آن بپردازند.
۳. میزان سرمایه گذاری
میزان سرمایه لازم برای موفقیت یک استارت آپ از اسکیل آپ بسیار کمتر است. در مرحله استارت آپ اعداد میان چند ده میلیون تا چند صد میلیون است و در مرحله اسکیل آپ از چند صدمیلیون تومان تا چند میلیارد میباشد.
استارت آپها یک سری مراحل سرمایه گذاری با نامهای Pre-Seed و Seed دارند که در واقع هدف این سرمایهگذاری، تبدیل شدن به اسکیل آپ است. در امتداد مسیر اسکیل آپ شدن سرمایهگذاریهای بعدی به نامهای Series A و شاید B انجام خواهد شد. به طور کلی باید گفت که سطح آمادگی سرمایهپذیری یک استارت آپ و یک اسکیل آپ بسیار متفاوت است.
۴. انعطاف پذیری
هرچه یک کسب و کار نوپاتر و کوچکتر باشد با سرعت بیشتر و بدون ترس از دست دادن مشتریان زیاد میتواند تغییرات بزرگی را بوجود آورد. استارتاپها به راحتی میتوانند مدل کسب و کار، محصول و بازارهای خود را تغییر دهند و آزمایش و خطا کنند تا بلکه به نتیجه برسند اما این کار برای اسکیل آپها به این سادگی نیست.
در شرکتهای در حال رشد، سرمایهگذاران انتظار دارند که تا جای امکان ریسکهای اضافی که امکان رشد را میگیرد انجام ندهند.
سرمایه گذاران، مشتریان و حتی کارکنان انتظار خیلی بیشتری از یک اسکیل آپ به نسبت یک استارت آپ دارند. افزون بر آن وقتی مشتریان یک اسکیل آپ به محصول یا خدمات عادت کنند انتظار تغییرات بزرگ در آن را ندارند. همچنین، یک اسکیل آپ باید بسیار بیشتر از یک استارت آپ حواسش را جمع کند که مشتریان را راضی نگه دارد.
۵. سیستم سازی
همانطور که در موضوع نیروی انسانی بیان شد، با توجه به اینکه در یک استارتاپ معمولا هر فرد چند وظیفه را بر عهده دارد در نتیجه فرآیندهای سفت و سختی وجود ندارد. بدین صورت که برای انجام کارهای مختلف، بر خلاف شرکتها و سازمانها، دستورالعمل و یا فرآیندهای مشخص طراحی نشده است و این با توجه به ماهیت استارت آپ یک امر طبیعی است.
در زمان گسترش و توسعه یک کسب و کار، باید این فرآیندها مشخص شوند و مدام تحت نظارت و بهبود قرار داشته باشند تا بتوان کارهای روزمره مانند تولید محصول، تعامل با مشتریان و … را به صورت درست و قابل تکرار انجام داد. بنابراین یک کار مهم در زمان تبدیل استارتاپ به اسکیل آپ، مستند سازی کارها و استخراج فرآیندهای استانداردسازی شده از آنها میباشد. با یک سیستم سازی درست میتوان امیدوار بود که کیفیت محصولات و خدمات با افزایش مشتریان در اندازههای قابل قبول باقی میماند.
سخن آخر
طی سالیان گذشته، شاهد بودهایم که چندین شرکت فناوری از استارت آپ به مقیاس بالا رفته و از آن خارج میشوند. اگر شما به دنبال پیشرفت شرکت نوپای خود هستید، این نوشته به شما کمک میکند تا در کوتاه مدت پیشرفتهای چشمگیری را در پیش داشته باشید.